نیکاننیکان، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

شـ ـازدهـ مـ ـوچـ ـولـ ـو

:)

این اولین باریه که به زووووووور انداختمت بغل بابایی :) ( هفتم فروردین یکهزار و سیصدو نود و چهار ) . . . گریه نکن پسر قشنگم ... 5 روز بعد ... بابایی طی اقدامی خودجوش وکاملا داوطلبانه تو رو در آغوش گرفت :)) ...
13 فروردين 1394

تـــو پـ ــــ ــاره تنمی ...

این از نظر دیگران طبیعیه که یه نوزاد زردی گرفته باشه؟!؟! اگه یه مادر ی رو دیدین که نورسیده شو با رخ زرد در آغوش گرفته و گریه می کنه ... یا نگراااااااانی تو چشاش می غلطه ... اصلا تعجب نکنین ... چون این خیلی طبیعیه که نتونین هر چیزی غیر از سلامتی رو ... تو چهره معصوم تنها کسی ببینین که از آفرینش شما آفریده شده! حتی اگه بدونین که همه نوزادای قبلی و بعدی ... یه روز زردی میگیرن! آرزو می کنم همه بچه ها سااااااااااااااااااالمــــــ باشن ... همیـــــــــــــــشه     + نیکانم از پنج روزگی تا هفت روزگی شو به علت بیلی روبین (زردی) تو بیمارستان بستری بود :( ...
28 اسفند 1393

بـ پاسـ لبخنــد کودکی جهـــانــ را ادامه می دهیمــ ــ

  نیکانم اکنون تو در مرحله ای از زندگی هستی که تمام دنیا را آغوش و عطر مادر ت می دانی... و تمام سختی زندگی را در فاصله ات از آغوش مادر ت اندازه می گیری ... شاید ... بعدها که بزرگ تر می شوی، ببینی و بشنوی که دیگران نورسیده ها را این گونه خطاب می کنند: به این دنیای رنج و بدی خوش آمدی !!! اما از هم اکنون به تو می گویم که می توانی با قلبی وسیع و سرشتی  نیک بیش تر از بدی در خوبی ها و شیرینی های زندگی غوطه ور شوی و اگر بدانی... حتی وقتی بزرگ تر شوی در ازدحام این دنیای رنگارنگ ... گاهی ... باز هم مثل کودکی تمام دنیایت آغوش مادر می شود! پس ... از بزرگ شدن نهراس !  و برای آن عجله نکن ‍! ...
21 اسفند 1393

... و خـــــدا معجزه می کند

درسته که می گن ... هر انسانی تو زندگی ش معجزه ای داره من برای وقوع این معجزه ماه ها صبر کردم ... و هرگز حتی فکرش رو هم نمی کردم که تا این حد ... وصف ناشدنی باشه!!! دیگه منتظر هیچی نیستم ...! چون همه آرزوهای دنیا ... تو چشمای تـــــــــــو ئه :)     ...
20 اسفند 1393
1